«انجمن برف»؛ سفر به سوی تاریکی
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۵۶۶۹۰
صرف نظر از مستندهای بیارزش، ماجرای بدنام سقوط هواپیما در رشتهکوه آند در سال ۱۹۷۲، تاکنون سه بار به پرده سینما راه پیدا کرده است: یک فیلم عجولانه و بازاری مکزیکی به نام «بقا!» (۱۹۷۶) که مدت کوتاهی رتبه اول گیشه ایالات متحده رتبه را به خود اختصاص داد؛ فیلم آبرومندتر «زنده» (۱۹۹۳) به کارگردانی فرانک مارشال که مجبور بود نسخه هالیوودی خود را با احتیاط روایت کند و نام بیشتر کشتهشدگان – البته نه ۱۶ بازمانده – را تغییر دهد؛ و حالا فیلم انجمن برف (Society of the Snow) به کارگردانی خوان آنتونیو بایونا.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش نماوا، سینماگر اسپانیایی که با آثاری، چون «یتیمخانه» و «غیر ممکن» شهرت دارد، با بودجه ۶۵ میلیون یورویی نتفلیکس، مبنای این سرگذشت تلخ را زبان مادری خود و یک مقیاس حماسی واقعی میگذارد و در عین حال از نو بر معنای مردن – نهفقط زندگی – در این شرایط تمرکز میکند.
«انجمن برف» دردآور و عمیقاً دلخراش است، اما از همه مهمتر و حیاتیتر، قید ایدههای احساسی درباره پیروزی روح انسان را میزند. با در نظر گرفتن استراتژی بازماندگان برای خوردن مردگان که باعث شد این آزمون سخت عمومی بهجای چند هفته، ۷۲ روز ادامه پیدا کند، چنین رویکردی هرگز کاملاً مناسب به نظر نمیرسید.
شخصیتپردازی، قویترین لباس فیلم نیست. قبول است، وظیفه بسیار سنگین بود: بایونا و تیم فیلمنامهنویسی او باید با ۴۵ مسافر این پرواز چارتر – که ۱۹ نفر آنها اعضای بسیار مذهبی یک تیم راگبی اروگوئهای بودند – مواجه میشدند و تلفات را پیگیری میکردند؛ بنابراین ناگزیر بودند تائید خانوادهها را بگیرند.
سانحه اصلی – که به خاطر اشکال فنی در حال گذر از میان ابرهای ضخیم روی میدهد – یک سقوط مهیب است که تنها در چند ثانیه اتفاق میافتاد. پس از کنده شدن یک بال و باز شدن بدنه هواپیما، کل نیمه جلوی هواپیما مانند سورتمهای که از کنترل خارج شده است از یک یخچال طبیعی سرازیر و هر دسته صندلی به سلاحی بالقوه کشنده تبدیل میشود.
بازماندگان پس از ۱۰ روز جمعآوری قطعات، به یک رادیو میرسند که همچنان کار میکند، اما میشنوند که جستجو برای پیدا کردن آنها متوقف شده است. دیگر آذوقهای نمانده است. روبرتو کانسا (ماتیاس رکالت) اولین کسی است که پیشنهادی غیر قابل تصور میدهد – نهفقط برخلاف حس بیزاری درونی همراهان خود، بلکه در تضاد با محذورات مذهبی آنها.
چند نفر طفره میروند. هیچکس درباره این پرسش هولناک که چه کسی قرار است خورده شود بحث نمیکند. صحبتها فقط درمورد اصول کلی است. بایونا انزوای بالقوه وحشتناک شخصیتها بهصورت فردی را منتقل میکند، اما زمانی بهتر عمل میکند که آنها را در قالب یک گروه مردانه کنار هم قرار میدهد (تقریباً همه مرد هستند).
او همچنین یک انتخاب ساختاری دارد که بسیار تأثیرگذار است: این به صدای روی تصویرِ نوما تورکاتی، دانشجوی حقوق (با بازی انچو ووگرینچیک، ستاره نوظهور اروگوئهای) مربوط میشود که حضور فوقالعاده روی پرده دارد. در همین حال، موسیقی تأثرانگیز و دقیق مایکل جاکینو یکی از بهترین ساختههای این آهنگساز پرکار است.
نقش آنها قابل انکار نیست، اما تکنیک و موثق بودن فیلم در همه حال فریبنده است. نوسان بین امید و ناامیدی جانکاه است، بخصوص بعد از یک صحنه بسیار مهم که بهمن گروه بازماندگان را در هواپیما به دام میاندازد و تقریباً تیر خلاص را میزند. شگفتآور است که حتی یکسوم آنها توانستند جان سالم به درببرند.
چرا میخواهید زنده بمانید؟
خوان آنتونیو بایونا، فیلمساز اسپانیایی با بلاکباستر «دنیای ژوراسیک: سقوط پادشاهی» به جهان موجودات ماقبل تاریخ پا گذاشت و با سریال پرهزینه «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» (او دو اپیزود اول را کارگردانی کرد) به موردور سفر کرد.
او حالا با کاری کمی متفاوت برگشته است: «جامعه برف»، یک تریلر با موضوع بقا درباره فاجعه سقوط یک هواپیمای اروگوئهای در اکتبر ۱۹۷۲ که از روی کتابی به همین نوشته پابلو بیرسی، نویسنده، فیلمنامهنویس و خبرنگار اروگوئهای ساخته شد. فیلم اولین بار در دنیا در بخش خارج مسابقه جشنواره ونیز ۲۰۲۳ به نمایش درآمد و حالا بهعنوان نماینده اسپانیا یکی از پنج نامزد بخش بهترین فیلم بلند بینالملل نود و ششمین دوره جوایز اسکار است، ضمن این که در بخش بهترین چهرهپردازی و مو نیز شانس دریافت جایزه اسکار را دارد.
بایونا که در ۲۰۰۷ با فیلم «یتیمخانه» در سطح بینالمللی به شهرت رسید، با «جامعه برف» برای اولین بار در ۱۶ سال گذشته به زبان مادری اسپانیایی خود بازگشته است. ماجرای شگفتانگیز سقوط پرواز شماره ۵۷۱ نیروی هوایی اروگوئه بر فراز کوههای آند و نجات ۱۶ نفر از ۴۵ سرنشین آن که پس از ۷۲ روز هولناک در محیط برفی و بهواسطه آدمخواری جان سالم به دربردند، پیشازاین در قالب چند مستند و دو فیلم سینمایی تصویر شده است، اما بایونا میگوید او اولین کسی است که داستان کل «جامعه» هواپیما را روایت میکند و اولین کسی است که آنقدر با بازماندگان و خانوادههای کشتهشدگان وارد تعامل شد که اجازه دادند در فیلم از نام واقعی آنها استفاده شود.
کارگردان ۴۸ ساله متولد بارسلون در گفتگو با هالیوود ریپورتر میگوید ایده «جامعه برف» اولین بار زمانی به ذهن او رسید که در حال تحقیق روی تریلر «غیر ممکن» (۲۰۱۲) با موضوع واقعی سونامی سال ۲۰۰۴ در اقیانوس هند بود. بایونا همچنین توضیح میدهد چگونه توانست بازماندگان را متقاعد کند داستان آنها را با حساسیت مدیریت خواهد کرد و برای رسیدن به این هدف فیلم را دقیقاً در همان جایی فیلمبرداری کرد که سانحه در آن رخ داد.
از این که بعد از مدتها فیلمی به زبان اسپانیایی میساختید چه حسی داشتید؟
درواقع جزو برنامه نبود، چون خیلی سال بود که سعی میکردم بودجه لازم برای ساخت این فیلم را به دست بیاورم. در خیلی از مصاحبهها، همیشه آخر سر میگفتم، امیدوارم فیلم بعدی من به زبان اسپانیایی باشد، اما ۱۰ سال طول کشید تا منابع مالی فراهم شود و این نتفلیکس بود که درنهایت آنقدر جسور شد که به ما اجازه داد داستان را با همان سطح از بلندپروازی که دنبالش بودیم یعنی به زبان اسپانیایی، با بازیگران محلی، در همان مکانها که ماجرای اصلی اتفاق افتاد و در همان شرایط روایت کنیم. به همین دلیل بود که اینقدر طول کشید، چون واقعاً میخواستیم کار را بهدرستی انجام دهیم.
پس وقتی «غیر ممکن» را میساختید به این فیلم فکر میکردید؟
برای این که دقیق متوجه شوید بگویم عنوان «غیر ممکن» از کتاب «انجمن برف» گرفته شد. وقتی کتاب پابلو بیرسی در اسپانیا منتشر شد، من روی فجایع انسانی تحقیق میکردم و کتاب او درواقع کمک زیادی کرد تا درک کنم «غیر ممکن» باید درباره چه چیزی باشد. یادم میآید یک پاراگراف از کتاب را میخواندم که در آن کلمه «غیر ممکن» هفت بار تکرار شده است. به نظرم رسید این یک عنوان عالی برای آن فیلم است و بعد در آخرین روز فیلمبرداری «غیر ممکن»، حق اقتباس «جامعه برف» را خریدیم.
همه میدانیم داستان این فاجعه قبلاً گفته شده است. آیا احساس کردید به یک دیدگاه متفاوت نیاز دارد؟
وقتی کتاب پابلو را تمام کردم این ذهنیت را داشتم که اتفاقات رمان را در یک فیلم ندیدهام. او در داستان خود به بهترین شکل وارد ذهن شخصیتها میشود و نهفقط حقایق، بلکه آنچه در درون برای آنها اتفاق میافتد، توضیح میدهد. بعد به دیدگاهی رسیدیم که کلید روایت داستان به شیوهای شد که قبلاً ندیده بودم.
چقدر به کتاب نزدیک شدید؟
منبع ما کتاب است. در قلب کتاب، این پیام مشهود است که وقتی همهچیز از شما گرفته میشود، هنوز فرصت دارید تصمیم بگیرید چه کاری انجام دهید – چرا میخواهید زنده بمانید؟ برای چه کسی میخواهید بمیرید؟ در ادامه با همه بازماندگان گفتگو کردیم. ما بیش از ۱۰۰ ساعت فیلم ضبط کردیم و بعد در کل مرحله فیلمبرداری با بازماندگان در تماس بودیم. همه بازیگران با بازماندگان و خانوادههای درگذشتگان در تماس بودند؛ بنابراین فیلمبرداری مانند یک کاوش شد که به دنبال پاسخ به این پرسشهای بزرگ است. ما داستان را هر روز سر صحنه مینوشتیم.
«جامعه برف» با حساسیت زیاد روایت میشود، بخصوص درمورد خسارتهای احساسی که به بازماندگان در انجام کاری که باید میکردند تا زنده بمانند، وارد شد. چطور آنها و خانوادههایشان را قانع کردید که قرار است به این موضوع با حساسیت بپردازید و نه این که سوء استفاده کنید؟
نگران بودم که چطور قرار است این را نشان دهم، اما این نکته که من محور دیدگاه را طرف دیگر گذاشته بودم، آنها را خیلی علاقهمند کرد. فکر میکنم بهنوعی اولین بار است که ما داستان کل جامعه را تعریف میکنیم – و این خیلی مهم بود – نهفقط برای بازماندگان، بلکه برای خانوادههای آنها. فراموش نکنید اولین بار است که همه خانوادهها اجازه دادند نام واقعیشان استفاده شود.
بازماندگان و خانوادههایشان فیلم را دیدهاند؟
بله، چند ماه پیش دیدند. میتوانید تصور کنید که چقدر عصبی بودم، اما فکر میکنم اولین بار بود که از همه یک پاسخ همنظر گرفتیم، برای این که همه آنها خیلی متفاوت هستند – یک گروه بسیار استوار، اما هر کدام شخصیت خاص خود را دارند و همگی شخصیتهای بسیار قوی هستند، اما از این که فیلم تا حد زیادی به واقعیت داستان نزدیک است، خیلی خوششان آمد. این برداشت را داشتند که دوباره در کوهستان گیر افتادهاند، چون جغرافیا برایشان آشنا بود.
پس شما عملاً فیلم را در همان جایی که اتفاق اصلی افتاد فیلمبرداری کردید؟
خیلی تلاش کردیم این اتفاق بیفتد. ما فیلم را در یک پیست اسکی در اسپانیا فیلمبرداری کردیم، اما سه بار برای فیلمبرداری به کوههای آند رفتیم.
فیلمبرداری در آند چه موانعی برای فیلمسازی ایجاد میکند؟
اولین سفر من واقعاً به این دلیل بود که میخواستم بدانم آنجا بودن دقیقاً چه حسی دارد و آنها چه چیزی را پشت سر گذاشتند. بیشتر به این خاطر بود که زمینه را درک کنم. بدون درک زمینه نمیشد این داستان را روایت کرد. بار دوم گروه فیلمبرداری و تعدادی از بازیگران را هم با خودم بردم. فقط چند صحنه را گرفتیم، چون جای خیلی خطرناکی است و در بهار آنجا بودیم، یعنی تقریباً در همان فصلی که آنها در کوهستان گرفتار شدند. لازم بود همهچیز تا حد زیادی تحت کنترل باشد، چون همیشه با خطر سقوط بهمن مواجه بودیم. بهسرعت صحنهها را گرفتیم، اما این امکان را به ما داد تا آنها را با صحنههایی که در اسپانیا فیلمبرداری شد ترکیب کنیم.
زمانی که آنجا بودید با ریزش بهمن مواجه شدید؟
چند بار اتفاق افتاد، اما ما در محاصره کارشناسان و کوهنوردان بودیم. هیچوقت به مناطق واقعاً خطرناک نرفتیم، اما یک جای باورنکردنی است. یکی از نکاتی که درمورد داستان دوست دارم این است که در جایی اتفاق میافتد که در آن زندگی ممکن نیست؛ بنابراین آنها نیاز داشتند زندگی را از نو ابداع کنند، نیاز داشتند پیوندهای بین خود، باورها و آداب و رسوم خود را از نو ابداع کنند؛ بنابراین لحظهای که جامعهای را از ابتدا خلق میکنید، نشانهای است که ما کی هستیم یا میخواهیم چه کسی باشیم و این نکتهای است که داستان را بسیار الهامبخش میکند. کل فیلم سفر به تاریکی است و بعد درست در مرکز زمین – به معنای واقعی – به چیزی میرسیم که به آغاز سفر به نور میماند؛ و آنها توانستند در بدترین مکانهایی که میتوان تصور کرد نور را پیدا کنند.
شما یک گروه بازیگر جوان باورنکردنی دارید. آنها چهرههای تثبیتشده هستند یا تازهوارد؟
هدف این بود که داستان را با بازیگران محلی تعریف کنیم، پس به اروگوئه رفتیم. کشور کوچکی است و صنعت سینما در آن خیلی کوچک است؛ بنابراین نگاه ما به سمت آرژانتین هم رفت. این نکته را در نظر داشته باشید که آن افراد واقعاً جوان بودند – بیشترشان بین ۱۸ تا ۲۵ یا ۲۶ سال. شما در اروگوئه یا آرژانتین بازیگرانی با این سطح تجربه پیدا نمیکنید که این مسئله سفر را برای همه ما بیشازپیش الهامبخش کرد. ما این گروه از بچهها را داشتیم که در اولین فیلم خود بازی میکردند و آنچه از سر گذراندند خیلی سخت بود – ما دو ماه تمرین کردیم و بعد فیلمبرداری حدود پنج ماه طول کشید. پس هفت ماه را دور از خانه گذراندند، بسیار دور از خانه و بخش کوچکی از آن چیزی را تجربه کردند که بر بازماندگان گذشت – سرما، گرسنگی. آنها خیلی وزن کم کردند – ما صحنهها را به ترتیب زمانی فیلمبرداری کردیم. ازنظر من اتفاق خیلی قشنگی که افتاد این بود که آن بچهها جامعه خود را درست کردند و هوای هم را داشتند.
حالا که بعد از مدتها دوباره فیلمی به زبان اسپانیایی ساختهاید، امیدوارید بهزودی کارهای بیشتری بسازید؟
من در اسپانیا زندگی میکنم و خیلی خوششانس هستم که در هر دو صنعت موقعیت دارم. در اسپانیا این حس را دارم که در خانه خودم هستم، اما شانس فیلمبرداری فیلمهای بزرگ در هالیوود عالی است؛ بنابراین خوشحالم در این فضای عجیب و غریب قرار دارم. برای من عالی است.
منبع: فرارو
کلیدواژه: انجمن برف سفر به تاریکی فیلم قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل زبان اسپانیایی اروگوئه ای جامعه برف اولین بار انجمن برف غیر ممکن نه فقط
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۵۶۶۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
داستان تیتراژ سریال دلیران تنگستان
امروز به سراغ موسیقی متن و تیتراژ سریال ماندگار «دلیران تنگستان» به آهنگسازی احمد پژمان و همراهی علی رهبری رفتیم که در آن روزگار توانست ارایه دهنده گونه ای از موسیقی متن و تیتراژی در سریال های تلویزیونی باشد که به واسطه توانمندی های احمد پژمان در حوزه آهنگسازی و همچنین همراهی هنرمند دارای اعتباری چون علی رهبری می تواند همچنان به عنوان یک کارگاه آموزشی در حوزه آهنگسازی مورد توجه هنرجویان و علاقه مندان این حوزه قرار گیرد. مسیری که با همراهی تعدادی از نوازندگان حرفه ای و بومی منطقه جنوب به نوعی ساختارشکنی کرده و توانست قدرت و خلاقیت یک آهنگساز مستقل و درجه یک چون احمد پژمان را به مخاطبان معرفی کند.
سریال تلویزیونی «دلیران تنگستان» مجموعه ای تلویزیونی به نویسندگی و کارگردانی همایون شهنواز است که طی سال های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۲ ساخته و اولین بار در سال ۱۳۵۳ پیش روی مخاطبان قرار گرفت و بعدها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در همان سال های اولیه انقلاب مجددا به نمایش درآمد. مسیری که بعد از پخش سری اول آن نزدیک به بیست مرتبه در سال های مختلف از شبکه های تلویزیون پخش و موجب شد تا این سریال از حیث مرتبه تکرار پخش آن نیز جزو رکورداران محسوب شود.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیمحور داستانی سریال هم متمرکز بر معرفی رییس علی دلواری یکی مفاخر ملی ایران در دفاع از خاک میهن است؛ آن زمان که انگلیس به بهانه محاصره هرات، به جنوب ایران حمله کرد. در این مسیر شخصی به نام احمد تنگستانی از فعالان جنبش جنوب ایران در مقابل انگلیس به همراه ۳۰۰ نیروی دلاور، در قلعه ای ویران به دفاع از ایران می پردازند. البته در این مبارزه ۲ انگلیسی به دست مردم قطعه قطعه می شوند و دولت انگلیس به خونخواهی از آن ها از آب و خشکی به جنوب کشورمان حمله می کند. در این اثنا رییس علی دلواری مردم دلوار و تنگستان را مسلح و همراه با آن ها به دفاع از خاک میهن در مقابل تجاوز بیگانگان می پردازد.
مجموعه تلویزیونی «دلیران تنگستان» برداشتی آزاد از کتاب «دلیران تنگستانی» به نویسندگی محمدحسین رکن زاده آدمیت است که همایون شهنواز علاوه بر استفاده این منبع، از آثار پژوهشی و تاریخی دیگری برای نگارش فیلمنامه بهره مند شده بود. شرایطی که موجب شد این سریال ۲ بخش تاریخی دوره مبارزات احمد تنگستانی و مبارزه رییس علی دلواری را برای مخاطبان به تصویر بکشد. مسیری که به دلیل عدم استفاده از لهجه بومی برای گویش بازیگران و استفاده از دوبله در آن دوران موجب انتفاداتی هم شد اما یکی از منابعی است که توانست بخشی از یک دوره تاریخی ایران را به تصویر بکشد.
سریال «دلیران تنگستان» در چهارده قسمت طی ۲ سال ساخته شد و یک گروه ۵۰۰ نفری در بوشهر، تنگستان، اهرم، چغادک، تنگک، بندرسیراف، ده سولقان، شیراز و تهران پروژه را به سرانجام رساندند. پروژه ای که پخش آن در آن دوران به دلیل فقدان سیستم پخش رنگی به صورت سیاه و سفید پیش روی مخاطبان قرار گرفت.
محمود جوهری در نقش رییس علی دلواری، شهروز رامتین در خالو حسین دشتی، غلامحسین لطفی در نقش حاج یوسف، کاوه مخبری در نقش احمد تنگستانی، علی اکبر مهدوی فر در نقش باقرخان، منوچهر فرید در نقش موقرالدوله، اسماعیل داورفر در نقش سید محمدرضا کازرونی، هادی اسلامی در نقش نمازگزار، حمید طاعتی در نقش سید مهدی بهبهانی، کامران نوزاد در نقش شیخ حسین خان، نعمت الله گرجی در نقش دریابیگی، محمد ابهری در نقش میرزاعلی کازرونی، منوچهر آذر در نقش واسموس، قاسم سیف در نقش بالیوز، منوچهر حامدی در نقش سلطان اخگر و حسین محجوب در نقش سید محمد دکتر هنرمندانی بودند که در این اثر به عنوان بازیگر حضور داشتند.
اما از ارایه اطلاعات تاریخی و شناسنامه ای این اثر تاریخی که بگذریم، این موسیقی متن و تیتراژ سریال است که به دلیل حضور هنرمندان تمام عیاری چون احمد پژمان و علی رهبری به عنوان آهنگساز توانسته بر کیفیت موسیقایی اثر ارزش ۲ چندانی بخشیده و این موسیقی را تبدیل به خاطره ای ماندگار برای مخاطبانش کند. مسیری که به دلیل ساختار موسیقی تیتراژ چه به لحاظ بصری و چه موسیقایی اش می تواند به عنوان اثری پیشگام در حوزه موسیقی تیتراژها معرفی شود.
آن هنگام قبل از آغاز سریال و در تیتراژ که با ملودی ملهم از هم جواری سازهای جهانی و سازهای بومی ایران به ویژه منطقه جنوب تلفیق شده و به گوش شنیداری مخاطب می رسد، مجموعه تصاویری نیز در قالب انیمیشن به بیننده با مفهومی خاص ارایه می شود. نخل هایی که تبدیل به اسب سوارانی سلاح به دست می شوند و در قالب یک تایپوگرافی که در آن دوران خلاقیتی کم نظیر به حساب می آمد، سریال «دلیران تنگستان» به مخاطب معرفی میشود. تصاویری که با همراهی موسیقی حماسی طراحی شده توسط گروه آهنگسازی با نواهای محلی جنوب کشور به ویژه سنج و دمام توازن گوش نوازی را طراحی کردند که بی تردید در آن سال ها توانست به عنوان یکی از پیشگام ترین موسیقی تیتراژها معرفی شود.
حماسه حق پرست از فعالان موسیقی منطقه بوشهر چندی پیش درباره موسیقی تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» گفته بود: از آن تک یاختهای که در تیتراژ شروع میکند به رشد و تبدیل میشود به آن اسبسوار تنگستانی، شما ببینید آهنگساز به چه شکل از آن بوق ماندگار استفاده کرده و بعد چه استفاده به جایی در ارکستراسیون و سازبندی از سنج انجام می دهد. این یعنی استادانهترین وجه ممکن برای بهکارگیری بوق و سنج و تمپویی که رفته رفته دمام را زیاد و این روند هم همراه با شروع سریال انجام می شود. به هر صورت یک سری عوامل دست به دست هم دادند تا توانستند یک موسیقی ماندگار بسازند. کما اینکه آقای شهنواز در موسیقی «شاه خاموش» هم به همین استقلال موسیقایی میرسد. ضمن اینکه احمد پژمان و علی رهبری وقتی کنار هم قرار گرفتند توانستند این موسیقی را خلق کنند.
این پژوهشگر و نوازنده موسیقی ایرانی در یادداشت دیگری که به همین مناسبت در رسانه ها منتشر کرد، نوشته بود: «همه بوشهر و بی شک کشور حتی، سریال جاودانه «دلیران تنگستان» ساخته همایون شهنواز را همواره و همیشه به خاطر دارند و هر بار که مجدداً این سریال پخش می شود، علاقه مندی به روایتِ تاریخی و بازیِ بازیگران تو را به تماشا وامی کشاند. در این بین اما موسیقی تیتراژ حکایت خود را دارد! صدای آغازین؛ بوق! کشش و امتداد! صفیر مبارزه و استقامتِ این اقلیم و جغرافیا! درآمیختگی کوبش! شروع و اوج! تو گویی تپش مردمان این خطه جنوبی است تا نبض تند خود به رخ استعمار بریتانیا بکشاند! اما عوامل و عناصر موسیقاییِ احمد پژمان چنان نقش تاثیرگذار خود را در ساختار و شاکله یک مجموعه تلویزیونی ایفا نموده چه اگر موسیقی سریال شنیده شود، ناخودآگاه ذهن مخاطب را به یاد «دلیران تنگستان» آورده که خود شاخصه یک اثر ماندگار هنری است که اندیشه و نگاه فنی به همراه خاطره سازی با گرایش مردم شناختی را درون خود جای داده است. شاهنامه خوانی و نوحه با صدای زنده یاد جهانبخش کردی زاده از دیگر موارد و انتخاب شایسته موسیقی سریال می باشد که با نگاه و روحیه جنوبی آهنگساز شاید البته بی ارتباط نباشد.»
هوشنگ جاوید از پژوهشگران صاحب نام موسیقی نواحی ایران هم چندی پیش بود که در یکی از گفتوگوهای رسانه ای خود درباره موسیقی تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» گفته بود: من در شیراز از استاد احمد پژمان پرسیدم «شما که غرب درس خواندی، موسیقی غربی و ارکسترها را هم خوب میشناسی، چه شد که رفتی در تیتراژ سنج و دمام بوشهری را استفاده کردی؟». گفت «فکر نکن ساده بوده. برای من کلی سمفونی آوردند. تهیهکننده و حتی مدیر تلویزیون وقت گفتند که میخواهیم یک چیزی مثل این سمفونیها باشد». واقعاً از بالا فشار بوده. گفت «ولی هرچه اینها را گوش کردم دیدم به درد نمیخورند. یک نفر یک نوار آورد، گفت این سنج و دمام خودمان است شاید به دردت بخورد. تا گوش کردم گفتم همینه. موسیقی روی این فیلم باید این باشد». تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» که شروع میشود چقدر قشنگ است! خب این آدمی که خارج رفته بود نمیشد قبول کند چنان چیزی بسازد؟ واقعاً فکر و اندیشه و آن ایراندوستی و فهم بالایی که در استاد پژمان وجود دارد خیلی قشنگ تعهد ایرانی را نسبت به موسیقی نشان میدهد. این سریال هر جا برود موسیقیاش تأثیرگذار است. چون میدانند مال همانجاست و هویت دارد.
احمد پژمان که به دلیل خلق بسیاری از آثار ماندگار و دارای کیفیت در حوزه های آهنگسازی و پژوهش همواره به عنوان یکی از مهم ترین و جریان ساز ترین هنرمندان عرصه موسیقی ایران معرفی شده هم در یکی از معدود گفتوگوهایش بود که درباره ساختار موسیقایی آثارش توضیح داده بود: آهنگسازی که موسیقی میهن خود را نداند نمی تواند آهنگساز خوبی باشد و آهنگسازی عاریتی می شود که نظیرش در دنیا فراوان است و ارزشی هم ندارد. من همیشه به موسیقی ایرانی فکر می کنم، زیرا بنای موسیقی من ایرانی است؛ موتیف و بعضی تمها ایرانی است، ولی هارمونی من صددرصد صدای ایرانی نمی دهد؛ چون خود هارمونی اساسا یک مقوله غربی است و ارکستر هم طبعا صدای ایرانی ندارد؛ چراکه سازها ایرانی نیستند. اما همیشه کوشیدهام رنگ و حالت ایرانی را در آثار خود حفظ کنم و معتقدم آهنگسازان ما باید بیشتر به سنتهای موسیقی خودمان متکی باشند و نباید به دنبال موتیفهای غربی بروند.
وی درباره خلق موسیقی سریال «دلیران تنگستان» هم گفته بود: روی یک نوار سونی ۹۰ دقیقهای روزانه سنج و دمام گوش میکردم، از این طریق با آقای کردیزاده آشنا میشوم و حاصل این ارتباط میشود ضبط موسیقی سریال «دلیران تنگستان» که با همراهی عدهای از اهالی بوشهر در رادیو و تلویزیون شیراز انجام شده است.
به هر ترتیب موسیقی متن و تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» از جمله آثار موسیقایی است که توانسته بخشی از توانمندی های ۲ آهنگساز مطرح و جریان موسیقی کشورمان را به مخاطبان معرفی کند. مسیری که طی سال های اخیر اگرچه در حوزه کیفیت می تواند با دقت و تحلیل بیشتری مورد توجه قرار گیرد اما دربرگیرنده ابعاد مثبت و ارزشمندی است که توجه و عنایت بیشتر به بزرگان موسیقی این سرزمین را ۲ چندان می کند.
منبع: مهر
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی